تفسير آيات درس چهاردهم
سوره ي توبه (آيه 71)- نشانههاى مؤمنان راستين: در آيات گذشته علائم و جهات مشترك مردان و زنان منافق در پنج قسمت مطرح گرديد. در آيه مورد بحث علائم و نشانههاى مردان و زنان با ايمان بيان شده است كه آن هم در پنج قسمت خلاصه مىشود. برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 228
آيه از اينجا شروع مىشود كه مىفرمايد: «مردان و زنان با ايمان دوست و ولىّ و يار و ياور يكديگرند» (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ).
پس از بيان اين اصل كلى به شرح جزئيات صفات مؤمنان مىپردازد:
1- نخست مىگويد: «آنها مردم را به نيكىها دعوت مىكند» (يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ).
2- «مردم را از زشتيها و بديها و منكرات باز مىدارند» (وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ).
3- آنها به عكس منافقان كه خدا را فراموش كرده بودند «نماز را برپا مىدارند» (وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ). و به ياد خدا هستند و با ياد و ذكر او، دل را روشن، و عقل را بيدار و آگاه مىدارند.
4- آنها بر خلاف منافقان كه افرادى ممسك و بخيل هستند بخشى از اموال خويش را در راه خدا، و حمايت خلق خدا، و براى بازسازى جامعه، انفاق مىنمايند «و زكات اموال خويش را مىپردازد» (وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ).
5- منافقان فاسقند و سركش، و خارج از تحت فرمان حق، اما مؤمنان «اطاعت فرمان خدا و پيامبر او مىكنند» (وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).
در پايان اين آيه اشاره به نخستين امتياز مؤمنان از نظر نتيجه و پاداش كرده، مىگويد: «خداوند آنها را به زودى مشمول رحمت خويش مىگرداند» (أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ).
شك نيست كه وعده رحمت به مؤمنان از طرف خداوند، از هر نظر قطعى و اطمينان بخش است، چرا كه «خداوند توانا و حكيم است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).
نه بدون علت وعده مىدهد، و نه هنگامى كه وعده داد، از انجام آن عاجز مىماند.
سوره ي زخرف (آيه 67)- سپس از حالت دوستانى كه در مسير گناه و فساد، و يا زرق و برق دنيا، دست مودت به هم مىدهند پرده برداشته، مىگويد: «دوستان در آن روز دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران»! (الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ).
تبديل شدن اين گونه دوستيها به عداوت در آن روز طبيعى است، چرا كه هركدام از آنها ديگرى را عامل بدبختى و بيچارگى خود مىشمرد، تنها پرهيزكارانند كه پيوند دوستى آنها جاودانى است، چرا كه بر محور ارزشهاى جاودانى دور مىزند، و نتايج پر بارش در قيامت آشكارتر مىشود.
سوره ي فرقان(آيه 27)- شأن نزول: در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دو نفر دوست در ميان مشركان به نام «عقبه» و «ابى» بودند هر زمان عقبه از سفر مىآمد غذايى ترتيب مىداد و اشراف قومش را دعوت مىكرد و در عين حال دوست مىداشت به محضرپيامبر صلّى اللّه عليه و آله برسد هر چند اسلام را نپذيرفته بود.برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 332
روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتيب غذا داد و دوستان را دعوت كرد، در ضمن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز دعوت نمود.
هنگامى كه سفره را گستردند و غذا حاضر شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من از غذاى تو نمىخورم تا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت من دهى، «عقبه» شهادتين بر زبان جارى كرد.
اين خبر به گوش دوستش «ابى» رسيد، گفت: اى عقبه! از آئينت منحرف شدى؟
او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم. من از اين شرم داشتم كه او از سفره من برخيزد بىآنكه غذا خورده باشد لذا شهادت دادم! ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمىشوم مگر اين كه در برابر او بايستى و سخت توهين كنى! عقبه اين كار را كرد و مرتد شد، و سر انجام در جنگ بدر در صف كفار به قتل رسيد و رفيقش «ابى» نيز در جنگ احد كشته شد.
اين آيه و دو آيه بعد از آن نازل گرديد و سر نوشت مردى را كه در اين جهان گرفتار دوست گمراهش مىشود و او را به گمراهى مىكشاند شرح داد.
تفسير: روز قيامت صحنههاى عجيبى دارد كه بخشى از آن در آيات گذشته آمد و در اينجا بخش ديگرى را خاطرنشان مىكند، و آن مسأله حسرت فوقالعاده ظالمان از گذشته خويش است نخست مىفرمايد: «و (به خاطر آور) روزى را كه ظالم هر دو دست خويش را از شدت حسرت به دندان مىگزد، مىگويد: اى كاش با (رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله) راهى برگزيده بودم» (وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا).
اين كار شايد به خاطر اين باشد كه اين گونه اشخاص هنگامى كه گذشته خويش را مىنگرند خود را مقصر مىدانند و تصميم بر انتقام از خويشتن مىگيرند و اين نوعى انتقام است تا بتوانند در سايه آن كمى آرامش يابند.
سوره ي فرقان (آيه 28)- در اين آيه اضافه مىكند كه اين ظالم بيدادگر كه در دنيايى ازتأسف فرو رفته مىگويد: «اى واى بر من! كاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نكرده بودم» (يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا).
كه تمام بدبختى من در ترك رابطه با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قبول رابطه با اين دوست گمراه بود.
منظور از «فلان» همان شخص است كه او را به گمراهى كشانده: شيطان يا دوست بد يا خويشاوند گمراه.
سوره ي فرقان (آيه 29)- باز ادامه داده، مىگويد: «او مرا از ياد آورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن كه (ياد حق) به سراغ من آمده بود»! (لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي).
و در پايان آيه مىگويد: «و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است» (وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا). چرا كه انسان را به بيراههها و مناطق خطر مىكشاند و بعد او را سرگردان رها كرده و به دنبال كار خود مىرود.
حقيقت خذلان اين است كه كسى دل به يارى ديگرى ببندد ولى او درست در لحظات حساس دست از كمك و ياريش بر دارد.
در حديثى از امام جواد عليه السّلام مىخوانيم: «از همنشينى بدان بپرهيز كه همچون شمشير برهنهاند، ظاهرشان زيبا و آثارشان بسيار زشت است»!
نظرات شما عزیزان: